زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام
این طفل شیرخـواره همه لشکر من است در بیـن سـی هـزار سـپـه، یـاور من است یـک بـاغ لاله هـدیه به محبـوب کــردهام این شیــرخـواره دسته گلِ آخـرِ من است خونی کز آن جمــال خــدا گشت لالهگون بـاور کنـید خـون عــلیاصغــرِ مـن است ایـن طفـل شیــر را مشمــارید شیرخــوار من مصحف خــدایم و این کوثـر من است مـن سیــنه چـاک سنگــر سـرخ شهادتــم این است آن شهید که همسنگــر من است ایـن اسـت آن شهـیـد کـه با بیزبــانیاش تـا صبـح روز حــشـر پیــامآور من است جسمش به روی دست من و مرغ روح او پـــرواز کـرده در بــغـلِ مـادر مـن است چون شمعِ ســوخته شده از قحط آب، آب آبـی اگر که خــورده ز چشمِ تر من است خواهید اگــر کـنـیـد پس از این زیــارتش قبــرش به روی سینۀ غمپــرور من است «میثم» شـرارۀ دل مـا را کــشد به نظــم با ســوزِ سینه، تشنـه لبِ ساغـر من است |